نویسنده: ایکاروس، تاریخ انتشار: دوشنبه، ۲ دی ۱۳۹۸
یوهانس ورمیر (یا فرمیر) که به نام جان نیز مشهور می باشد، نقاش هلندی است که آثارش در میان محبوب ترین و تاثیرگذارترین نقاشی های تاریخ هنر جهان قرار دارد. متاسفانه تنها 36 نقاشی از آثار این هنرمند بزرگ بر جای مانده است. اما با این حال همین تعداد در میان ارزشمندترین گنجینه های موزه های هنرهای زیبا در سراسر جهان قرار دارد. ورمیر در سالهای آغازین 1650 کار خود را با نقاشی هایی از تصاویر کتاب مقدس و صحنه های میتولوژی در مقیاسهای بزرگ آغاز کرد. اما نقاشی های متاخرش و دقیقا همان هایی که منجر به شهرتش شد بیشتر زندگی روزمره را در فضاهای داخلی به تصویر می کشند. این آثار به لحاظ خلوص و زیبایی نور و فرم، همینطور به تصویر کشیدن نوعی سکوت تصویری با وقار و زیبا دارای ارزش هنری می باشند. بعلاوه در این کارها میتوان نوعی شکوه بی انتها را نیز سراغ گرفت. ورمیر همینطور فضاهای شهری و تعدادی نقاشی های سبک تمثال را نیز خلق نموده است.
دِلفت، شهری بود که ورمیر در آن متولد شد و در همین شهر نیز بیشتر فعالیتهای هنری خود را انجام داد. این شهر در اواسط قرن هفدهم میلادی شهری موفق و فعال بود. دلفت به نوعی مرکز ثروت محسوب گشته و دارای کارخانه ها و کارگاه های بافندگی پارچه زیادی بود. در داخل این شهر کانالهای چشم نواز و زیبا وجود داشت. همینطور در این شهر مراکز تجاری و میادینی که به مراکز فروش تبدیل شده بودند، به چشم میخورد. سالنهای باشکوه و برجهای زیبا و بلندی که متعلق به بنای مهم ترین کلیسای شهر (کلیسای جدید دلفت) بود را در خود جای میداد. دِلفت به دلیل استحکامات مناسب و دروازه های بزرگ سبک قرون وسطی نیز شهرت و اعتباری کسب کرده بود. ورمیر در کلیسای جدید دلفت غسل تعمید داده شد. پدر او یک بافنده پارچه چیره دست بود که نوعی پارچه ساتن مرغوب را تهیه می نمود. وی همچنین معامله گر آثار هنری نیز بوده است. در سال 1641 خانواده به موفقیت مالی چشمگیری دست یافت و در یکی از محله های مشهور شهر و در نزدیکی یکی از مراکز تجاری خانه ای بزرگ را خریداری کردند. ورمیر پس از درگذشت پدر، هم موقعیت شغلی او در مارکت هنر و همینطور خانه پدری را به ارث برد. با این حال تصمیم به انتخاب هنر نقاشی و دنبال کردن آن به صورت حرفه ای را گرفت. در آپریل 1653 با یک زن مسیحی که معتقد به مذهب کاتولیک بود، ازدواج کرد. این ازدواج منجر به نزدیک شدن فرمیر از فرقه پروتستان به کاتولیک گشت. کمی بعد با همسرش به نزد مادرزن، نقل مکان کردند. مادرزن فرمیر خویشاوندی دوری را با نقاش اوترختی، آبراهام بلومرت داشته است. با کمال تعجب باید گفت که از روند نقاش شدن ورمیر و تصمیم او برای این منظور، اطلاعات بسیار کمی در دسترس می باشد. در 29 دسامبر 1653 به عنوان استاد نقاشی در آکادمی صنفی سنت لوک ثبت نام کرد. اما هویت اساتید وی و همینطور روند یادگیری نقاشی و تمرینهای او کاملا مبهم و نامشخص می باشد. همینطور از دوره شاگردی وی اطلاعاتی در دسترس نیست. از آنجا که در دهه 1640 و اوایل 1650 نام ورمیر در آرشیو هنرمندان هلندی ثبت نشده است؛ احتمال میروی که در این بازه زمانی او نیز به مانند بسیاری از هنرمندان هم دوره خود برای یادگیری بهتر نقاشی به ایتالیا، فرانسه و یا فلاندر سفر کرده است. همیچنین ممکن است که زیر نظر یک نقاش در بخش مرکزی هلند آموزش دیده باشد. برای مثال ممکن است به اوترخت و یا آمستردام رفته باشد. در اوترخت، فرمیر احتمالا با هنرمندانی روبرو شده که از سبک نقاش بزرگ دوران کاراواجو تاثیر می گرفته اند. از این دسته از نقاشان می توان به خرارد فن هونهورست اشاره کرد. از طرف دیگر در صورت سفر احتمالی وی به آمستردام، احتمالا زیر نظر نقاش مشهور رامبراند بوده است، که در این صورت سبک کیارو اسکورو ایتالیایی (سبک سایه روشن ایتالیایی) را از وی فرا گرفته و در کنار آن به تقویت جنبه احساسی در نقاشیهایش پرداخته است. ویژگیهایی که در هر دو مکتب نقاشی یعنی مکتب اوترخت و همینطور سبک رامبراند وجود دارند را می توان در آثار متقدم ورمیر ملاحظه نمود. خصوصا آن دسته از آثاری که در مقیاسهای بزرگ، تصاویر مذهبی و کتاب مقدس را نقاشی کرده اند، مثال خوبی از این نوع از آثارش می باشند. یکی از مهمترین و مشهور ترین آنها اثر دیانا و اصحاب او می باشد.
اثر دیگری که دارای خصوصیات ذکر شده می باشد نقاشی مسیح در خانه ماری و مارتا است، که این کار نیز از تم مذهبی برخوردار است.
اما یک نقاشی بسیار جالب توجه دیگر از ورمیر، اثر دلاله می باشد که در آن تاثیر هر دو مکتب اوترخت و سبک رامبراند به خوبی مشهود است. موضوع این کار برگرفته از یک نقاشی اثر دیرک ون بابورن می باشد که این نقاشی در کلکسیون شخصی مادرزن فرمیر موجود بوده است. در این اثر، زرد و قرمزهای عمیق و همینطور سبک کیارو اسکورو بیننده را ناخودآگاه بیاد آثار رامبراند می اندازد. فیگوری که در سمت چپ این نقاشی ملاحظه می شود احتمالا چهره خود وی می باشد که هنرمند نقاش آنرا به تصویر کشیده است.
در اوایل سالهای 1950 ورمیر احتمالا از هنرمندان منطقه دلفت تاثیرات زیادی در آثار خود گرفته است. در این دوره آثار وی به سرعت در حال تغییر و تحول می باشند. یکی از مهمترین این هنرمندان لئونارد برامر بود که در این دوره علاوه بر تولید نقاشی هایی با موضوعات تاریخی دست به خلق آثاری با مضامین میتولوژی و مذهبی در مقیاسهای بزرگ نیز می زده است. مدارک تاریخی نشان میدهد که این نقاش به عنوان شاهد ازدواج فرمیر حضور داشته و همینطور یکی از اولین پشتیبانان او در کار نقاشی به حساب می آمده. اما هیچ مدرک و سندی دال بر اینکه لئونارد برامر در مقطعی معلم یا استاد فرمیر بوده است در دست نمی باشد. اما یکی دیگر از نقاشان تاثیرگذار بر روی این هنرمند بزرگ که در منطقه دلفت بسر میبرد، شاگرد سابق رامبراند، کارل فابریتیوس بوده است. به نظر می رسد که سبک خاص این نقاش در خلق تصاویری تاثیر گذار و تا حدی غمگین و استفاده استادانه از پرسپکتیو، تاثیرات عمیقی در آثار ورمیر بر جای گذاشته باشد. این موضوع در نوشته های شاعر مشهور هلندی آرنولد بون که در مورد مرگ تراژیک فابریتیوس که در سال 1654 و در انفجار انبار باروت رخ داد مشهود می باشد. در آن نوشته بون اینگونه شرح می دهد که فرمیر به طور استادانه ای قدم در راه فابریتیوس گذاشته است. به هر حال به مانند رویدادهای گذشته هیچ مدرکی دال بر اینکه ورمیر بر روی آثار فابریتیوس مطالعه داشته است در دسترس نمی باشد. از روند ابتدایی و فعالیتهای اولیه این هنرمند تنها اطلاعات فوق الذکر موجود است. به هر روی در نیمه دوم فعالیتهای هنری خود، به خلق تصاویری از زندگی روزمره دست زد. این ژانر از نقاشی به طور کل با زندگی خود نقاش نیز پیوسته در ارتباط بوده است. بدین معنی که تصاویری را که فرمیر دست به خلق آنها می زده به نوعی در بطن زندگیش رخ می داده است. خرارت تر بورخ که خود هنرمندی چیره دست به شمار می آمد نقش مهمی در ترغیب فرمیر به خلق آثار و تصاویری از زندگی روزمره داشته است. به طور حتم، تر بورخ نقش و تاثیر بسیار مهمی در آغاز به کار ورمیر در این ژانر از نقاشی را داشته است. آثاری مانند دختر در مقابل پنجره باز نامه می خواند را می توان یک مثال خوب در این زمینه به شمار آورد.
در اینکه هنرمند نقاش در این اثر از تر بورخ تاثیر گرفته شکی نیست. اما در اثر ورمیر می توان تفاوتهای فاحشی را در مقایسه با آثار تر بورخ ملاحظه کرد. برای مثال فضاهای داخلی که تر بورخ به تصویر می کشید در اکثر مواقع تیره و نسبتا تاریک بودند. در حالی که فرمیر در این اثر از شعاع نور درخشانی که از پنجره وارد می شود استفاده کرده است. از طرف دیگر ورمیر در این اثر از نوعی وهم گرایی نیز بهره برده؛ نه تنها ترکیب فریبنده رنگ زرد و سبزی که در پرده ملاحظه می شود حالت توهمی را به صحنه بخشیده است، بلکه بازتاب تصویر دختر بر شیشه پنجره نیز بر حالت رمزگونه و توهم زای اثر افزوده است.
نقاشی های فرمیر در این دوره همچنین از آثار دیگر نقاش هلندی به نام پیتر دو هوخ تاثیر می گیرد. هوخ در این دوره از نقاشان برجسته سبک مردمی به حساب می آمده است. هوخ استاد برجسته استفاده از نور و پرسپکتیو و به طور کلی نقاشی فضا بود و به طور ماهرانه ای این فضاها را با فیگورهای مختلف ترکیب می نمود. اگر چه هیچ سندی مبنی بر ارتباط ورمیر و هوخ وجود ندارد، اما بسیار محتمل است که این دو استاد بزرگ در این دوره با یکدیگر تماس داشته و در ارتباط بوده باشند. دلیل دیگر این امر این است که سبک این دو هنرمند و حالات نقاشی های آنها شباهتهای بسیاری با هم دارند. برای مثال اثر خیابان کوچک فرمیر شباهت بسیاری به نقاشی هایی دارد که هوخ با موضوع قرار دادن حیاط خانه ها، آنها را به تصویر می کشیده است. ورمیر در این صحنه، زندگی در خانه های روستایی را به تصویر می کشد که در آن حس آرامش را در زندگی روستایی به بیننده القاء می نماید. جایی که زنان و کودکان در درون خانه ها زندگی خود را با امنیت سپری می نمایند.
بعد از سالهای 1650 وی به شهرت رسید و برای حدود یک دهه در اوج باقی ماند. در طول همین زمان وی بسیار پر کار شد و اکثر آثار مهم و چشمگیر خود را در همین دوره زمانی خلق نمود. اکثر این آثار از صحنه ها و فضاهای داخلی بوده است. به واقع هیچ هنرمند نقاش دیگری نتوانست در این سطح و کفیت دست به خلق صحنه های داخلی زده و نور و فضا را به این زیبایی به تصویر بکشد. در کنار نمایش زیبای نور، وی همینطور حالات وقار و بسیار زیبای انسانی را در غالب ترکیب فیگور و فضا به نمایش می گذارد.
با رسیدن به اوج تکنیک و مهارت در نقاشی، کم کم وی در شهر خود به شهرت بسیار زیادی دست یافت و به سمت ریاست صنف نقاشان آن منطقه دست پیدا کرد. اما ظاهرا از نظر گرفتن سفارش کار در این دوره به طور چشمگیر موفق نبوده است و ظاهرا تنها تعدادی محدود از آثار کوچک را به حامیان محلی خود می فروخته است. برای مثال دو سال بعد از درگذشت ورمیر کمتر از 21 کار از او توسط کولکسیونرهایش به معرض حراج و فروش گذاشته شد که این عدد برای هنرمندی در حد و اندازه او بسیار ناچیز می باشد. از دیگر نکات جالب توجه در آثار این نقاش بزرگ به تصویر کشیدن زنان در حالتهای مختلف است. حالاتی چون خواندن نامه، نواختن آلات موسیقی و نمایش دادن زنها با جواهرات، تعدادی از موضوعات مورد علاقه او می باشد. ورمیر به طرز ماهرانه ای اتفاقات روزمره زندگی را به تصویر می کشید و نکته جالب توجه در این امر این بود که او وارد حریم خصوصی افراد شده و در اتاقهای خصوصی آنها عادات روزمره را به تصویر می کشید.
گرچه وی تصاویر روزمره زندگی اجتماعی را نقاشی میکرد اما نباید از جنبه فلسفی و پرداختن به اخلاق انسانی در آثارش غافل گشت. شاید به جرات بتوان گفت که شهرت و بزرگی وی در تاریخ هنر برگرفته از همین ویژگی آثار او می باشد. اثر زن ترازو را نگه می دارد نمونه و مثال خوبی برای این ژانر از نقاشی هایش می باشد. در این تصویر زنی در مقابل میزی ایستاده و در روی میز جواهراتی در برابر او وجود دارد. زن با دقت ترازوی بسیار ظریفی را در دست دارد و در انتظار به تعادل رسیدن ترازو برای اندازه گیری می باشد. نور بسیار ملایم و نرمی وارد اتاق شده و در برخورد با جواهرات حالت زیبایی را ایجاد می نماید. بافت لباس خزی که بر تن زن می باشد به طرز استادانه و رئال گونه ای ساخت و ساز شده است. همینطور جنسیت پردازی جواهرات و رئال بودن آنها نیز تحسین برانگیز می باشد. نکته بسیار جالب ارتباط المانهای فضا در این اثر زیبا می باشد. برای مثال نقاشی که در دیوار عقبی نصب شده است تابلویی با مضمون قضاوت نهایی می باشد و در دست زن نیز یک ترازو برای قضاوت و اندازه گیری وجود دارد. در تفسیری دیگر میتوان گفت که این اثر زیبا در دل خود پیامی نهفته دارد و این پیام را میتوان با استفاده از المانهای موجود در کار بدین صورت تفسیر کرد که با توجه به وجود جواهرات در مقابل زن آنها را نمادی از علاقه به امور دنیوی دانست. از طرف دیگر وجود ترازو در دست زن نشانه عدالت می باشد و تابلوی پشت سر در ارتباط با ترازو به بیننده این نهیب را میزند که دقت داشته باش که امور دنیوی و علاقه به آن منجر به قضاوت ناعادلانه تو در زندگی نشود!
اگر بخواهیم از لحاظ تکنیک و خواص بصری آثار ورمیر را مورد بررسی قرار دهیم می توان بارز ترین خصوصیت آنها را نورپردازی های منحصر به فرد و زیبا به حساب آورد. تجزیه و تحلیل هنرشناسان آنها را به این نتیجه رسانده که این نقاش بزرگ از رنگهای خاکستری و یا اُکر برای زیرکار خود استفاده نموده و در ادامه سایر رنگهای مورد استفاده اش را بر روی آنها جایگذاری می کرده است. آثار ورمیر این نکته را به خوبی آشکار می سازد که وی شناخت وسیعی نسبت به رفتار رنگها داشته است. بدین معنی که بر عملکرد و طرز استفاده رنگها با خواص گوناگون کاملا مسلط بوده است. او با ترکیب رنگها با یکدیگر به تولید رنگهایی نیمه مات یا نیمه شفاف می رسیده و در عین حال از رنگهای اوپک (مات) و ترنسپرنت (شفاف) در آثار خود بهره می برده است. همین شناخت است که او را به یک استاد مسلم گلیز که یکی از دشوارترین و پیچیده ترین مباحث رنگ می باشد تبدیل نموده است. همینطور وی از تکنیک نقطه گذاری با استفاده از رنگهای خالص در آثار خود بهره می برده است. نقطه اوج این تکنیکها در آثارش را میتوان در آثاری مانند دختری با کلاه قرمز، زن شیردوش و چشمانداز دلفت اشاره نمود.
شهرت ورمیر در زمان حیاتش چندان گسترده نبود. علت این امر نیز دو دلیل عمده بود. یکی اینکه نقاشی ها و آثارش توسط مجموعه داران محلی خریداری و توسط همانها نیز نگهداری می شد و دلیل بعدی این بود که این هنرمند به طور کلی هنرمندی پرکار به حساب نمی آمد و خروجی هنری وی کم بوده است. پس از مرگ این هنرمند، آثار وی مورد تحسین متخصصان قرار گرفت و کم کم آثارش به شهرهای بزرگتری مانند آمستردام راه پیدا کرد. در قرن نوزدهم میلادی تعدادی از آثار این هنرمند به هنرمندان هلندی دیگر نسبت داده شد که در میان آنها اکثر این آثار به هوخ نسبت داده شدند. اما زمانی که نقاش و منتقد مشهور فرانسوی ایتین جوزف تئوفیلی توره مقاله ای در مورد آثار ورمیر نوشت، شهرت وی از مرزهای هلند گذشت و در تمام کشورهای اروپا فراگیر شد. در این زمان بود که معامله گرها و کلکسیونرهای بزرگ هنری در پی آثار این نقاش رفتند و قیمت آثارش سیر نجومی به خود گرفت. در قرن بیستم نیز شهرت این هنرمند بزرگ دوچندان شد و در سال 1995 در نشنال گالری واشنگتن نمایشگاهی از آثار این نقاش بزرگ ترتیب داده شد و اثر دختری با گوشواره مروارید او شهرت جهانی پیدا کرد و در میان هنرمندان و هنردوستان، بسیار مشهور و معروف شد.
تاثیر هنر این نقاش بزرگ در تمام نسلها و دوره های گوناگون وجود دارد و پیوسته در حال افزایش است. ورمیر به طرز استادانه ای طبیعت را در آثارش به تصویر می کشد و در این بین از یک نظم و هارمونی استادانه در خلق این آثار بهره می برد. وی به زیبایی هر چه تمام تر لحظات فانی و گذرای انسان را در یک قاب ماندگار کرده و به تصویر می کشد. وی به ندرت اثری خلق کرده که مربوط به همان زمان خاص باشد بلکه آثار این هنرمند بزرگ زمانمند نیستند و او به بیننده این امکان را داده است که نقاشی هایش را به میل خود و در زمان خود مورد تفسیر قرار دهند. همین موضوع باعث شده که یک بیننده قرن بیست ویکم به اندازه یک بیننده قرن هفدهم از آثار این نقاش بزرگ بهره مند شده و لذت ببرد.
دیدار - دریچه ای به کلاسهای اخیر
نگاه مختصری به آنچه که اخیرا در کلاسهای حضوری گذشته است.
فیلمهای کوتاه از کارهای در حال انجامی که در آموزشگاه نقاشی ایکاروس و توسط هنرجویان سیاوش مهویس صورت گرفته است.
نقاشی های ما با شما سخن میگویند
آثاری از هنرمند آموزشگاه سحر تربر
اثری از هنرمند آموزشگاه میترا بهاری
اثری از هنرمند آموزشگاه فاطمه مرتضی طاهری
کلاسهای ایکاروس
دیـــدگـــاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
بخشهای مورد نیاز علامتگذاری شدهاند *
علی
زمان: مهر شید، ۸ اسفند ۱۴۰۰ | ۲۰:۴۷:۰۸
از زحمت وتلاشتان بسیار سپاسگزاریم لطفا چنانچه مقدور بود دوره وسبک کار هنرمندان را در یک جایی قید بفرمایید
↩ پاسخ به پیام
لیرا
زمان: بهرام شید، ۴ مرداد ۱۴۰۱ | ۰۹:۴۷:۲۸
بسیار جالب بود ممنون از شما
↩ پاسخ به پیام