نویسنده: ایکاروس، تاریخ انتشار: دوشنبه، ۱۸ بهمن ۱۴۰۰
ساندرو بوتیچلی از نقاشان بزرگ رنسانس می باشد که سبکی زیبا و باشکوه را در نقاشی ارائه نمود. وی یک هنرمند چند وجهی بود که آثارش از نقاشی هایی با مضامین اسطوره ای و تمثیلی تا موضوعات مذهبی را در بر میگیرد. بوتیچلی که در مکتب فلورانس و زیر نظر فیلیپو لیپی و با حمایت مالی خانواده مدیچی آموزش میدید، یک نوع زیبایی ایده آل گرا را تبدیل به ذائقه و سبک مورد علاقه جامعه کرد. هنر این نقاش بزرگ در دوره ای تحت تاثیر آندرا دل وروکیو نیز قرار گرفت.
آلساندرو دی ماریانو دی وانی فیلیپپی مشهور به ساندرو بوتیچلی در 1445 در یکی از محلهای فلورانس به نام ویا نوا که امروزه به نام خیابان پرچلانا شناخته می شود به دنیا آمد. بوتیچلی فرزند آخر از چهار پسر دیگر بود و در یک خانواده متوسط ولی نه فقیر به دنیا آمد. شغل پدر دبّاغی بود و در محله سنت اسپیریت یک مغازه داشت. اولین اسنادی که به این هنرمند نسبت داده می شود مربوط به سازمان اسناد و مالیات می باشد. این اسناد نوعی اظهار نامه مالیاتی به نام کاداستر بوده که در آن دوران هر خانواده فلورانسی موظف بوده که درآمد خود و خانواده را در آن مشخص نماید. در میان اسناد سند دیگری نیز موجود است که در آن پدر نام چهار فرزند خود را برده و گزارش میکنند که فرزند چهارم ناسالم است! او اینچنین توضیح می دهد که این بچه گوشه گیر است و دائما در حال خواندن! بعدها هنرشناسان نوعی مالیخولیا را به بوتیچلی نسبت می دهند که در آثار او نیز رسوخ پیدا کرده است. یکی از برادران ساندرو طلا ساز بوده است و او ظاهرا اولین آموزشهای خود را زیر نظر وی گذرانده. وازاری اینگونه نقل می کند که سند محکم و مستدل از اینکه اولین استاد نقاش بزرگ چه کسی بوده موجود نیست. اما آموزش رسمی و جدی ساندرو در سال 1464 تا 1467 زیر نظر فیلیپو لیپی به انجام می رسد. وی در شهر پراتو (نزدیک فلورانس) در پروژه فرسک تاریخ سنت استفانو و سن جیوانی باتیستا که در کلیسای جامع پراتو انجام می شده در کنار شاگردان دیگر کار می کرده است. اولین اثر رسمی که به بوتیچلی نسبت داده می شود نقاشی مریم مقدس با فرزند و فرشته است که در آن تاثیر زیاد ساندرو از استاد خود لیپی به وضوح مشخص است. همین امر در تابلوی مریم با کودک و دو فرشته که امروز در موزه ای در امریکا نگهداری می شود کاملا مشخص است.
با این حال تاثیر وی از آندرا دل وروکیو و آنتونیو دل پولایولو در زبان بصری این هنرمند بزرگ کاملا مشهود می باشد. از سال 1469 بوتیچلی به طور رسمی به تنهایی کار می کرد. این امر در سال 1469 رسما به سازمان ثبت اسناد و مالیات گزارش شده است. در سال 1470 ساندرو یک کارگاه نقاشی راه اندازی کرد. از 18 جون تا 18 آگوست همان سال اولین پروژه عمومی خود را دریافت کرد که همین پروژه باعث شهرت او در شهر شد. این پروژه برای دادگاه شهر فلورانس به انجام رسید. این کار توسط پیرو بنچی سفارش داده شده بود. بوتیچلی دستورات کلی بنچی را در کار اجرا کرد. اما اثر را به شکل کاملا متفاوت به انجام رسانید. همین اثر و آثار شبیه به آن که متفاوت از نقاشی های هم دوره ای های این هنرمند بود کم کم باعث شد که بوتیچلی یک سبک منحصر به فرد و عالی را ابداع نماید. بوتیچلی در آثار خود معنویت را تعالی بخشید اما در کنار آن شکوه و ظرافت را نیز در کار خود بسیار رعایت می کرد. آثار این نقاش بزرگ بسیار شاعرانه و احساس گرا هستند و در کنار تکنیک ناب به طبیعت گرایی و تعادل نیز بهای زیادی می دهد. البته وی توانایی تکنیکی خود را در کنار نقاشان دیگر و در دوره جوانی بسیار ارتقاء داد.
در سال 1472 به گروه سنت لوکا پیوست، و در این زمان دوست قدیمی خود که پسر استاد او نیز بود (فیلیپینو لیپی) را نیز متقاعد به این کار کرد. به این ترتیب وی تبدیل به اولین همکار بوتیچلی شد. در همین دوره بود که یک پروژه دریافت کرد و در این اثر گرایش خود به فلسفه نو افلاطون را به نمایش می گذارد. وی در این اثر در کنار به نمایش گذاشتن زیبایی انسانی و مادی از حالت روحانی و فرازمینی اثر نیز غافل نشد و این دو عنصر را در کنار هم و به زیبایی به تصویر کشید. در سال 1674 برای یک پروژه نقاشی فرسک به پیزا فراخوانده شد. ولی به دلایل نامعلومی هرگز این پروژه تکمیل نشد. خانواده مدیچی بدون شک یکی از مهمترین عوامل در پیشرفت و فعالیت هنری این نقاش بوده اند. بوتیچلی در حدود بیست سال فعالیت خود پروژه های بسیاری را به واسطه نفوذ و قدرت این خاندان از آن خود کرد. در سال 1475 دست به خلق یک اثر قابل توجه زد (ستایش مجوس) که در این کار نیز سبک و گرایش جدیدی مشاهده می شود. این اثر از اهمیت بسیار بالایی برخودار است زیرا برگ جدیدی از فعالیت هنری بوتیچلی را به نمایش می گذارد. در این اثر دو چهره اصلی در مرکز و قسمت بالا قرار دارند و فیگورهای دیگر در طرفین و به بیانی در خطوط فرعی پرسپکتیو قرار می گیرند. به بیان دیگر چهره های اصلی به نقطه گریز نزدیک هستند و افراد دیگر در حاشیه و خطوط پرسپکتیو قرار دارند. در تابلو های گذشته چهره های اصلی در مرکز و افراد فرعی در سمت چپ و راست تصویر قرار می گرفتند. در این اثر چند چهره مشهور از خاندان مدیچی نیز به تصویر کشیده شده است. این اثر به قدری زیبا و حائز اهمیت است که بعدها لئوناردو نیز از ترکیب بندی آن استفاده کرده است.
در 27 اکتبر 1480 بوتیچلی به همراه چند نقاش دیگر برای تزئین کلیسای سیستین به رم رفتند. این آثار شامل ده صحنه از زندگی مسیح و موسی بود که در آنها می بایست از یک الگو ریتم و سبک واحد پیروی می شد. برای قسمتی از نقاشی ها دیواری می بایست از لایه های از طلا استفاده می شد که با تابیدن نور مشعل به آنها موجب درخشش اثر شود. نقاشی ها به حالت متقارن قرار می گرفتند تا بیننده بتواند وقایع زندگی موسی را با مسیح مقایسه نماید. به بوتیچلی سه قسمت از کار اختصاص داده شد. اما با رضایت از کار وی قرارداد او در فوریه 1482 تمدید شد. اما با درگذشت پدرش او به فلورانس مراجعت کرد و دیگر باز نگشت.
اقامت او در رم اشتیاقش را به سبک کلاسیک بیشتر کرد و مضامین معماری دوران کلاسیک در آثار بعدی او بیشتر مشاهده شد. خصوصا در بکگراند کارهای بعدی می توان این تاثیر را به وضوح ملاحظه کرد. کمی بعد او یک سفارش از لورنزو مانیفیکو دریافت کرد. سفارش شامل چهار تابلو بود که برگرفته از یکی از داستانهای دیکامرون نوشته نویسنده بزرگ ایتالیایی جووانی بوکاچو بود. این رمان پر از المانهای ماورالطبیعی بود و به نقاش این اجازه را داد که دست به خلق تصاویر غیر معمول بزند. این تصاویر برای دستیاران استاد غیر معمول بود و آنها کمک زیادی را در خلق این چهار اثر نکردند. اما نتیجه یکی از مهمترین و قابل توجه ترین آثار بوتیچلی شد.
اما دو اثر بسیار مشهور و مهم بوتیچلی به نامهای بهار و تولد ونوس هستند. یکی از این آثار بر روی چوب و دیگری بروی بوم کار شده است. مشخص نیست که این دو نقاشی جفت بوده اند یا خیر. زیرا وازاری این دو شاهکار را در سال 1550 در ویلای مدیچی مشاهده کرده است. برای کار بهار اینگونه به نظر می رسد که به سفارش لورنزو دی پیر فرانچسکو دی مدیچی کار شده است. این شخص به بوتیچلی تعدادی اثر فرسک دیواری نیز سفارش داده است. موضوع کار به طور واضح مشخص نیست. اما کاراکترهای اساطیری در آن به چشم می خورند و مشخص است که کار تحت تاثیر آکادمی افلاطون قرار دارد. در کنار این موضوع، ظاهرا اثر اشاراتی نیز به سفارش دهنده آن و همچنین موضوع ازدواج دارد. اما اثر تولد ونوس را به واقع می توان یکی از نماد های رنسانس ایتالیایی و در چند اثر مهم هنری تمام تاریخ هنر جهان جای داد. به احتمال زیاد این اثر با نقاشی بهار در ارتباط است. پژوهشگران این احتمال را هم میدهند که ممکن است هر دو نقاشی در یک دوره و یا با اختلاف کم از یکدیگر کار شده باشند. این نقاشی به دنیا آمدن و تولد الهه ونوس را از فوم دریا (کف) به تصویر می کشد. سپس این ایزد بانو توسط دو باد اساطیری به نامهای زفوروس و اورا به حرکت در آمده و با یک خرقه زیبا پوشانده می شود. ظاهرا این اثر از قطعه ای به نام استازه نوشته شاعر ایتالیایی به نام پولیزیانو الهام گرفته شده است. ترکیب بندی در این اثر کاملا متعادل و متقارن است. طراحی اولیه این اثر بر اساس خطوطی بسیار حساب شده و با شکوه کار شده است. این خطوط یک نوع پویایی و حرکت دکوراتیو و رویایی را در کار ایجاد می نمایند. توجه به تناسبات و طراحی به هیچ عنوان هنرمند را از حالت ظریف و دکوراتیو اثر غافل نمی کند. این به خصوص در پارچه و لباسهای چشم نواز اثر به خوبی مشهود است. رنگها در این کار بسیار شفاف و تیز هستند. این تکنیک رنگ گذاری به وضوح برگرفته از تکنیک نقاشی دیواری است. نور در این کار یک عنصر تاثیر گذار و مهم است و زیبایی فیگورها و چهره ها را دو چندان می نماید.
سبک بوتیچلی در طول زمان دستخوش تحولات متعددی شد. اما اساساً برخی از ویژگیهای مشترک را حفظ کرد که باعث میشود تا امروز حتی در بین عموم مردم قابل تشخیص باشد. تاثیرات هنری و آموزشهای این هنرمند اساسا سه استاد بزرگ را شامل می شود: 1- فیلیپو لیپی 2- آندرا دل وروکیو 3- آنتونیو دل پولایولو.
بوتیچلی از معلم اول به تصویر کشیدن چهرهای ظریف و باشکوه را آموخت و در کنار آن تصویر کردن زیبایی ایده آل را فرا گرفت. همچنین طراحی با استفاده از خطوط ظریف، طراحی فرمهای نرم ،روان و ظریف و نقاشی پیکره های مقدس را آموخت. از پولایولو طراحی با استفاده از خطوط پویا و قوی را فرا گرفت. از وروکیو نور پردازی و به تصویر کشیدن صحنه های تاریخی و با شکوه را آموخت. همچنین آموخت که چگونه از مواد و متریالهای گوناگون در کار خود بهره بگیرد. بوتیچلی با تلفیق و در هم آمیختن استادانه تمام این سبکها، سبک جدید و منحصر به فرد خود را پایه گذاری کرد. او به واسطه علاقه وافری که به فیگور انسان داشت در آثارش غالبا به تصویر کشیدن بدن انسان را محوریت بیشتری می داد و معمولا پس زمینه آثار وی حالت کم رنگتر و محوتری داشت. این نقاش بزرگ گاهی در آثارش احساس خود را در طراحی و تناسبات مداخله میداد و فرم ها را به روش خود تغییر میداد. در این مورد می توان گفت که شاید او اولین کسی بود که سبک اکسپرسیونیسم (در آثار متأخر) را در قلب رنسانس به اجرا گذاشت. هر از چند گاهی می توان با توجه به دوره و موضوعات انتخابی این حالات اکسپرسیونیسم را در آثارش یافت.
در آخرین آثار این هنرمند تم های مذهبی به کارها باز می گردد. دلیل این امر نیز احتمالا دوران حکمرانی جیرولامو ساونارولا بوده است. آثار در این دوره با آگاهی به طرف باستان گرایی و مذهبی شدن زیاد پیش می روند. صحنه ها غیر واقعی تر شده و حالات عرفانی به خود می گیرند. اما با تمام این احوال او همچنان در آثارش نظم منحصر به فرد رنسانسی و حساسیت فوق العاده را حفظ می نماید.
دیدار - دریچه ای به کلاسهای اخیر
نگاه مختصری به آنچه که اخیرا در کلاسهای حضوری گذشته است.
فیلمهای کوتاه از کارهای در حال انجامی که در آموزشگاه نقاشی ایکاروس و توسط هنرجویان سیاوش مهویس صورت گرفته است.
نقاشی های ما با شما سخن میگویند
آثاری از هنرمند آموزشگاه سحر تربر
اثری از هنرمند آموزشگاه مهدیه عبدالعلی زاده
آثاری از هنرمند آموزشگاه بنفشه حسینی
کلاسهای ایکاروس
دیـــدگـــاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
بخشهای مورد نیاز علامتگذاری شدهاند *