نویسنده: ایکاروس، تاریخ انتشار: سه شنبه، ۲۴ خرداد ۱۴۰۱
یکی از چهره های مهم هنر معاصر و از نقاشان تاثیر گذار قرن 21 نقاش اهل نروژ اود نردروم Odd Nerdrum است. این نقاش در حوزه فیگوراتیو فعالیت می کند و آثار وی بسیار منحصر به فرد است. در کنار منحصر به فرد بودن نقاشی های نردروم، وی تاثیرات زیادی را از هنرمندان دوران گذشته مانند رنسانس و دوره های نزدیک به این دوره گرفته است. می توان گفت این نقاش از سال 1980 به طور بی انقطاع حالت ها و فرمهای انسان را به تصویر می کشد. در آثار وی می توان موقعیت های خاص و چالش هایی که انسان با آنها روبروست را به شکل خاصی مشاهده کرد. تعداد زیادی از آثار نردروم فیگورهای انسان را در حال حرکت نشان میدهد. حالات این انسان ها به گونه ای است که گویی در شرف دگرگونی هستند. وی را می توان یکی از بزرگترین نقاشان فیگوراتیو کلاسیک در قید حیات به شمار آورد. آثار این هنرمند در بسیاری از موزه های بزرگ و معتبر جهان به نمایش در آمده است. نقاشی های اود نردروم نوعی طعنه و طنز تلخ را همراه با سبکی حکایت گونه در خود دارد.
اود نردروم در هشتم آپریل 1944 به دنیا آمد. او متولد سوئد و شهر هلسینبورگ است. والدینش عضو جنبش مقاومت بودند که در زمان اشغال نروژ برای ادامه مقاومتهای چریکی به سوئد آمدند. ظاهرا آنها جزو رهبران مقاومت به شمار می آمدند و برای هدایت کردن جنبش ها در سوئد به سر می بردند. یک سال پس از جنگ، نردروم به همراه پدر و مادر به نروژ بازگشت. ولی مادر بلافاصله پس از بازگشت، به آمریکا و شهر نیویورک به جهت تحصیل در رشته مد عزیمت کرد. دور شدن از مادر تاثیر منفی بر روی اود باقی گذاشت و به وی احساس رها شدن و ناخواسته بودن دست داد. این حس تا سن چهل سالگی با او باقی ماند. در سال 1950 پدر و مادر از هم جدا شدند و اود به همراه برادر نزد مادر زندگی کرد و در کنار وی بزرگ شد. پدر پس از مدتی دوباره ازدواج کرد. پدر نردروم پیوسته از وی حمایت می کرد. اما همیشه از نظر عاطفی با فرزند خود فاصله داشت. ظاهرا پدر مخصوصا این فاصله عاطفی را حفظ می کرده است. نردروم سه سال بعد از مرگ پدر دریافت که او پدر بیولوژیکی اش نیست. اود در واقع نتیجه ارتباط مادر او با یک معمار نروژی به نام دیوید سندود بوده است. مادر قبل از ازدواج با یوهان با این شخص رابطه داشته است. این رابطه در دوران جنگ و زمانی که یوهان غایب بوده است از سر گرفته شد. ریچارد واین منتقد هنری این مرحله از زندگی هنرمند را قسمتی از زندگی او که توام با نوعی بحران شخصیتی بوده است توصیف می کند. همین موضوع در آثار وی نیز رسوخ می کند و دست به خلق آثاری در باب این تجربیات می زند.
نردروم تحصیلات خود را به صورت رسمی از سال 1951 و در شهر اسلو آغاز کرد. وی تحصیلات خود را در یک مدرسه خصوصی که با مدارس عمومی و دولتی متفاوت بود آغاز کرد. تعلیمات این مدرسه به طور کلی متفاوت از مدارس استاندارد در آن دوره بود. سیستم آموزشی این مدرسه بر پایه نوعی انسان شناسی قرار داشت که نوع بشر را قسمتی خاص با تعاریفی مشخص از کائنات به حساب می آورد. این اصول امروزه به عنوان تعلیمات منطقی به حساب نمی آیند.
اساتید این مدرسه معتقد بودند که انسان با استفاده از مراقبه های خاص و تمرینات می تواند با واقعیت بالاتری در این جهان در ارتباط باشد و ساختار زندگی خود را بر پایه های متفاوتی قرار دهد. آموزشها و یادگیری برای دانش آموزان اغلب با استفاده از نمایش و موسیقی های خاصی همراه بود. همچنین آنها از الگوهای تصویری خاصی استفاده می کردند که می توان آنها را بر روی گلدانهای یونان باستان مشاهده کرد. این الگوها را میتوان بعدها در آثار نردروم و همچنین لباسهایی که در نقاشی هایش به تصویر می کشید مشاهده کرد. ینس بیورنبو نویسنده نروژی در مورد اود می گوید که وی حتی در سنین جوانی نیز توان و استعداد خود را به رخ می کشید.
نردروم در آکادمی هنر شروع به تحصیل کرد، اما به سرعت از جهت گیری آکادمی در راستای هنر مدرن ناراضی شد. وی خصوصا از آثار راوشنبرگ دوری می جست. بنابراین پس از مدتی شروع به تحقیق و خود آموزی نمود. در این راستا به سبک نئوباروک تمایل نشان داد. یکی از اولین هنرمندانی که تاثیر زیادی بر وی داشت رامبراند می باشد. وی تحقیقات زیادی را بر روی تکنیک این هنرمند هلندی انجام داد. نردروم اثر توطئه کلودیوس سیویلیس را در موزه ملی هنرهای زیبا در استکهلم دیده بود. وی در خصوص دیدن این اثر می گوید یک شوک بود. مثل یافتن خانه. می توانم بگویم در این تصویر خانه ای پیدا کردم. چیزی که در مورد رامبرانت بسیار شگفت انگیز است این است که او به شما اعتماد به نفس میدهد. احساسی که از دیدن آثار وی به انسان دست می دهد مانند گرم کردن دستان در یک روز سرد روی یک اجاق است. بدون رامبراند من بسیار فقیر بودم. نردروم با کنار گذاشتن مسیر پذیرفته شده و غالب هنر مدرن، خود را در تقابل با تعلیمات آکادمی قرار داد. همچنین این حرکت او را رو در روی اساتید و همکلاسی هایش قرار داد. او بر خلاف برنامه آکادمی حرکت می کرد.
آکادمی بر این عقیده بود که با پیروی از هنر مدرن می توان هنر نروژ را به دنیا معرفی کرد و حالا یک هنرمند در مسیر خلاف این برنامه حرکت می کرد. به قول خودش پس از گذراندن دو سال در آکادمی وی مانند یک آدم بد جنس از آنجا بیرون انداخته شد. نردروم در این مورد می گوید خودم را با انتخابی دیدم که سرانجام آن به شکست منتهی می شود. من ویژگی هایی را انتخاب کردم که برای دوران حاضر بسیار بیگانه بود. در عین حال مجبور شدم در مقابل هنری قرار بگیرم که در آن دوران هنر روز بود. من شروع به نقاشی و خلق آثاری کردم که بر خلاف دوران خودم بود. به طور خلاصه می توان گفت که من در انزوا قرار گرفتم و همین انزوا را به تصویر کشیدم. کمی بعد نردروم در مدرسه هنر دوسلدورف با یکی از غولهای هنر پرفورمنس جهان، یوزف بویس همکلاسی شد. با این حال در آن مکان نیز احساس انزوا می کرد و در آن مدرسه به او لقب زورن (نقاش بد نام) دادند. اولین نقاشانی که تاثیرات عمیقی بر روی نردروم داشتند کاراواجو و رامبراند بودند. پس از این دو نقاش، تاثیرات ثانویه را از هنرمندانی مانند ماساچیو، لئوناردو داوینچی، میکل آنژ و تیسین گرفت. وی همچنین از هنرمندان مدرن تری مانند ادوارد مونک نیز تاثیر گرفته است.
نردروم حدود بیست سال اول زندگی هنری خود را با خلق آثاری در ابعاد بزرگ سپری کرد. موضوع این آثار اکثرا ماهیت انتقادی و جدلی در خود داشتند. این آثار عمدتا دیدگاههای اجتماعی و اقتصادی متداول در آن دوران را به زیر سوال می برند و آنها را رد می کردند. آثار این دوره دارای ماهیت بسیار دقیق و شامل جزییات بودند و اغلب به موضوعات معاصر می پرداختند. اشیایی هم که در این آثار به نمایش گذاشته می شد متعلق به دوران معاصر بودند مانند دوچرخه. اثر بسیار مهم و شایان توجه این دوره نقاشی بازداشت است که به طور کامل می توان فاکتورهای ذکر شده را در آن ملاحظه کرد.
آثار نردروم در این دوره آنطور که از آنها توقع می رفت تاثیر گذار نبودند. برای مثال نمی توان آنرا با تاثیر جنبش مکتب اَشکَن مقایسه کرد. اگرچه می توان گفت که موضوعات در هر دو این سبک ها مشابه یکدیگر هستند. در سال 1968 نردروم یکی از آثار کاراواجو را مشاهده کرد و این اثر تاثیر عمیقی بر روی این نقاش بر جای گذاشت. ویژگیهایی مانند حالات روانشناختی این آثار، استفاده از نورهای دراماتیک، سایه روشن های تیز که موجب سه بعدی شدن کار می گردد و استفاده از چهره های معمولی که در زندگی روزمره مشاهده می شود به شدت او را تحت تاثیر قرار داد. وی تصمیم گرفت با استفاده از آموخته هایی که در دیدار با اثر کاراواجو داشت دست به خلق یک نقاشی بزند. این رویداد باعث شد که وی برای سالهای طولانی برای الهام گرفتن از آثار این هنرمند بزرگ به ایتالیا سفر کند.
نردروم همچنین به مطالعه ادبیات علاقمند بود و آثار نویسندگانی مانند داستایوفسکی، رودولف اشتاینر و ویلیام بلیک را مطالعه می کرد. این امر وی را به طرف نوعی گرایش اصلاح طلبانه سوق می داد و همین گرایش در آثار وی نمود پیدا کرد. نردروم در دوران جوانی با کار اساتید چیره دست نقاشی در موزه های مختلف آشنا شده بود. در نشنال گالری به ویژه توطئه کلودیوس سیویلیس اثر رامبراند او را مفتوح خود کرده بود. وی به موزه مدرن استکهلم برای بازدید رفت و این بازدید او را به شدت دچار سرخوردگی نمود. وی پس از دیدن اثر راشنبرگ که یک بز را که با یک حلقه لاستیک احاطه شده به نمایش می گذارد احساس انزجار شدیدی کرد. این اتفاق تاثیر زیادی بر روی نردروم بر جای گذاشت و او را هر چه بیشتر به تکنیکها و سبکهای کلاسیک تر سوق داد. از این دوره به بعد آثار وی از نظر تکنیکی هر چه بیشتر به کارهای رامبرانت شباهت پیدا نمود. یکی از آثار قابل توجه وی در این دوره نقاشی پناهندگان در کشتی است.
البته باید گفت که این نقاش هنرمند بعدها این اثر را خام تلقی نمود. دلیل این امر هم نظریه روسو در مورد بی گناه و خوب دیده شدن انسان بوده است. در این اثر نردروم 27 پناهنده ویتنامی را در غالب پیکره های قهرمانانه به تصویر می کشد. در سال 1981 تغییر مشهودی در آثارش به وجود آمد و با خلق یک اثر هنری این تغییر را به نمایش گذاشت. در این اثر وی انسانی را در جنگل پشت به صحنه در حال اجابت مزاج به تصویر میکشد. در این کار هیچ چیز احساسی و یا عالی مشاهده نمی شود ولی می توان گفت مفهوم آن به واقعیت های زندگی بسیار نزدیک تر است. آثار این دوره هنرمند فیگورها را به صورت تکی در صحنه به تصویر میکشد که ظاهرا با این کار نقاش بر فردگرایی تاکید می کند. این آثار سکون و سکوت زیادی دارند و شاید با این کار یگانگی و آرامش کیهان را تداعی می کنند. لباسهای این فیگورها مانند البسه زمان حال نیست و همین امر محدوده زمانی را در این نقاشی ها مبهم می نماید. این موجودات در فضایی نامناسب و حالت آخرالزمانی زندگی می کنند. فضای این نقاشی ها یک محیط اجتماعی را تداعی نمی نماید و شرایط نامناسب و سخت و زشت را به تصویر می کشد.
رویکرد نردروم به نقاشی مبتنی بر روشهای سنتی است. وی کار تهیه رنگها را خودش انجام می دهد. همچنین از بومهای آماده در کار استفاده نمی کند و بومها دست ساز هستند. کار تهیه بومها معمولا با دستیاران وی می باشد. آثار او اغلب از روی مدل زنده به تصویر کشیده می شوند و مدلها غالبا افراد پیرامون خود نقاش هستند. در سال 2011 این هنرمند بیان کرد آثاری که در سالهای 1980 خلق کرده تلاشی بوده برای رسیدن به تکنیک اساتید قدیمی. اما موفق به انجام این کار نشده و روشی غلط را پیش گرفته است و همین امر باعث آسیب دیدن آثارش شده است.
این نقاش مشهور اینطور می گوید که هنر وی را باید به مثابه کیچ درک کرد. وی همچنین یک مانیفست در این باب ساخته است که در آن تفاوت کیچ و هنر شرح داده شده است. فلسفه نردروم باعث شده که شاگردان و پیروان وی خود را نقاشان کیچ خطاب کنند.
دیدار - دریچه ای به کلاسهای اخیر
نگاه مختصری به آنچه که اخیرا در کلاسهای حضوری گذشته است.
فیلمهای کوتاه از کارهای در حال انجامی که در آموزشگاه نقاشی ایکاروس و توسط هنرجویان سیاوش مهویس صورت گرفته است.
نقاشی های ما با شما سخن میگویند
اثری از هنرمند آموزشگاه لیدا سماک
اثری از هنرمند آموزشگاه لیدا سماک
اثری از هنرمند آموزشگاه مریم انصاری
کلاسهای ایکاروس
دیـــدگـــاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
بخشهای مورد نیاز علامتگذاری شدهاند *