نویسنده: ایکاروس، تاریخ انتشار: دوشنبه، ۲۷ تیر ۱۴۰۱
پیتر کورنلیوس موندریان که بعد از سال 1906 به پیت موندریان مشهور شد نقاش و تئوریسین هنری قرن بیستم می باشد. وی یکی از بزرگترین نقاشان سبک انتزاعی و از پیشگامان این سبک می باشد. اشکال هندسی که وی پایه نهاد، تبدیل به المانهای بصری بسیار مهمی در دنیای هنر شد. هنر موندریان به شدت خیال پردازانه بود و به جستجو در ارزشهای زیبایی شناسانه جهانی می پرداخت. وی در سال 1914 در بیانیه ای اعلام کرد: هنر بالاتر از واقعیت است و هیچ ارتباط مستقیمی با واقعیت ندارد. برای نزدیک شدن به معنویت در هنر، تا حد امکان باید از واقعیت استفاده کمتری شود، زیرا واقعیت در تقابل با امر معنوی است. ما وجود خود را می توانیم در هنر آبستره جستجو کنیم. هنر می بایست از واقعیت بالاتر قرار گیرد، در غیر اینصورت هیچ نوع ارزش انسانی نخواهد داشت. با تمام این تفاسیر هنر وی همیشه در طبیعت ریشه داشت.
موندریان در آمرسفورت، استان اوترخت در هلند به دنیا آمد و دومین فرزند خانواده بود. وی از نسل یک خاندان مسیحی قدیمی بود که در لاهه زندگی می کردند. هنگامی که پدرش، پیتر کورنلیوس موندریان، به عنوان مدیر مدرسه ابتدایی محلی منصوب شد، خانواده به وینترسویک نقل مکان کردند. موندریان در همان بچه گی با هنر آشنا شد. زیرا پدر وی یک طراح ماهر بود و عموی او نیز شاگرد ویلیام موریس از اعضای هنرمندان لاهه بود. پیت جوان اغلب در امتداد رودخانه گین نقاشی و طراحی میکرد. در سال 1892 وارد آکادمی هنرهای زیبای آمستردام شد. وی به واسطه تحصیلات قبلی صلاحیت معلمی را دریافت کرده بود و در حین کار نقاشی به شغل معلمی پرداخت. در این دوره اکثر آثار وی سبک ناتورالیستی و امپرسیونیسم را در بر داشت. این آثار عمدتا در ژانر منظره به تصویر کشیده میشدند. آثار این دوره در ابتدا با شیوه امپرسیونیسم هلندی در مکتب لاهه نقاشی می شدند، اما کمی بعد تا حد زیادی می توان ظهور سبک شخصی وی را نیز در آنها مشاهده کرد. در این آثار وی از جنبشهای دیگری مانند فوویسم نیز در رنگ گذاری های خود استفاده کرده است.
از آثار مشهور این دوره می توان به آسیاب سرخ و درختان در طلوع ماه اشاره کرد. در همین آثار نیز می توان رگه هایی از انتزاعی گرایی را دید. در واقع می توان گفت که آثار این دوره به نوعی ریشه آثار بعدی این نقاش هستند. اولین آثار موندریان که می توان درجه ای از انتزاعی گرایی را در آنها دید بین سالهای 1905 تا 1908 خلق شده اند. در این کارها صحنه هایی مبهم از خانه ها و مزارع را به تصویر می کشد که تصویر آنها در آب راکد منعکس شده است. اگرچه این آثار توجه بیننده را بیشتر به فرمها جلب می نماید تا محتوای اثر، اما همچنان این نقاشی ها ریشه در طبیعت دارند و ما صرفا به واسطه شناختی که از آینده این هنرمند داریم در این کارها به دنبال ریشه های انتزاعی می گردیم.
هنر موندریان ارتباط تنگاتنگ با مطالعات معنوی و فلسفی او داشت. در سال 1908 به جنبش تئوسوفی، حکمت الهی یا یزدانخِرَد علاقمند شد و در سال 1909 به شاخه هلندی این انجمن پیوست. هلنا پتروفنا بلاواتسکی پایه گذار این جنبش بود و معتقد بود که با استفاده از معنویات می توان به شناخت عمیق از جهان دست یافت. او معتقد بود که علوم تجربی توانایی این کار را ندارند. تعلیمات بلاواتسکی تاثیرات زیادی بر روی موندریان داشت و این تاثیرات را می توان تا پایان فعالیت هنری وی در آثارش دید. و در سال 1918 با اشاره به کتابی نوشته بلاواتسکی نوشت: من همه چیز را از دکترین راز گرفته ام! در سال 1921 وی در نامه ای اینگونه نوشت که سبک وی در آینده هنر تمام انسان گرایان و تئوسوفی های واقعی است.
موندریان در سالهای بعدی یک تئوسوفیست متعهد باقی ماند. اگرچه همچنین معتقد بود که جریان هنری خودش، نئوپلاستیسیسم، در نهایت بخشی از معنویت بزرگتر است و جهانشمول خواهد شد. در سال 1911 یک نمایشگاه کوبیسم مدرن در آمستردام برگزار شد. موندریان به شدت تحت تاثیر این آثار قرار گرفت. پس از دیدار از این نمایشگاه تغییرات قابل توجه در آثارش دیده شد. اشکال شروع به ساده شدن کردند و حجم های هندسی به شکل دایره مثلث و مستطیل در آثارش خودنمایی کرد. در سال 1911 به پاریس نقل مکان کرد. در این زمان نام خود را تغییر داد و یک حرفa را از نام خود حذف کرد. هدف از این کار تاکید بر تغییر رویه زندگی و پیوستن به جنبش آوانگارد بود. زمانی که در پاریس بود، تأثیر سبک کوبیسم پابلو پیکاسو و ژرژ براک تقریباً بلافاصله در آثار موندریان ظاهر شد. وی در آثار خود از سبک کوبیسم استفاده می کرد با این حال آنرا یک هدف قلمداد نمی نمود. او به کوبیسم به مثابه یک سکوی پرتاب نگاه می کرد. دوره کوبیسم وی از سال 1912 تا 1917 ادامه یافت. بر خلاف کوبیستها موندریان تلاش می کرد که آثارش را با نظریات فلسفی و معنوی خود تطبیق دهد. در سال 1913 شروع به ادغام هنر خود با نظریات تئوسوفی کرد. در این بخش از دوران هنری خود وی کاملا از دنیای نقاشی متداول جدا شد. در سال 1914 در حالی که در هلند به سر می برد جنگ جهانی اول آغاز شد و او مجبور به اقامت اجباری در هلند گشت. در هلند با تئو وان دوسبرگ و بات وندر لک دیدار کرد. همین امر بیشتر او را از کوبیسم دور و بیشتر به سبک آبستره نزدیک نمود. وی پس از ملاقات با وندر لک و دیدن آثار او چنین نوشت: تکنیک من در نقاشی کم و بیش کوبیسم بود اما پس از ملاقات با او تحت تاثیر متد دقیق وی قرار گرفت. و در اینجا بود که سبک خود را نئوپلاستیسیسم نامید. موندریان در نامه ای در مورد آثار خود اینگونه می نویسد: من خطوط و ترکیب رنگ ها را روی یک سطح صاف می سازم تا زیبایی کلی را با نهایت آگاهی به تصویر بکشم. طبیعت (یا آنچه می بینم) به من الهام می بخشد، من را مانند هر نقاش دیگری در یک حالت عاطفی قرار می دهد به طوری که میل به خلق یک اثر در من ایجاد می شود. اما من می خواهم تا حد امکان به حقیقت نزدیک شوم و همه چیز را به واسطه انتزاع بیان نمایم. من معتقدم که با استفاده از خطوط عمودی و افقی که با آگاهی درونی ترسیم می شوند و نه با محاسبه میتوان به هماهنگی و ریتم دست پیدا کرد. به واقع این اشکال می توانند به یک اثر هنری بسیار مهم تبدیل شوند.
در طول دو دهه بعد سبک خود را بسط و گسترش داد و امضای خود را در آثارش پیدا کرد. وی از جهان بینی کلاسیک، افلاطونی، اقلیدسی در کارهای خود بهره گرفت. به سادگی بر خطوط سیاه نمادین، افقی و عمودی خود تمرکز کرد، مربع و مستطیل های پر شده از رنگهای اولیه و خالص ماهیت آثار وی را تشکیل می دادند. هنگامی که جنگ جهانی اول در سال 1918 پایان یافت، موندریان به فرانسه بازگشت و تا سال 1938 در آنجا ماند. موندریان در اواخر سال 1919 شروع به تولید نقاشی های شبکه ای کرد و در سال 1920 سبک خود را شخصی تر نموده و به خاطر همین سبک شخصی شهرت زیادی پیدا کرد. در نقاشیهای اولیه این سبک، خطوطی که فرمهای مستطیل را مشخص میکنند، نسبتاً نازک و خاکستری هستند، نه سیاه. خطوط همچنین با نزدیک شدن به لبه نقاشی، به جای توقف ناگهانی تمایل به محو شدن دارند.
در اواخر سالهای 1921 نقاشی های موندریان به بلوغ کامل و فرم اصلی خود میرسند. خطوط سیاه ضخیم اکنون فرم ها را از هم جدا می کنند که تعداد آنها بزرگتر ولی کمتر است و تعداد بیشتری از فرم ها سفید مانده اند. با این حال، این نقطه اوج تکامل هنری او نبود و در طی سالهای اقامت خود در پاریس به پیشرفت و تکامل در آثار خود ادامه داد. در سال 1938 به دلیل پیشروی فاشیسم موندریان پاریس را ترک کرد و به لندن رفت. پس از سقوط پاریس در سال 1940 لندن را به مقصد منهتن نیویورک ترک گفت و تا پایان عمرش در آن شهر باقی ماند. آثاری که در این دوره وی دست به خلق آنها زد از نظر بصری نسبتا شلوغ هستند و خطوط بیشتری در آنها به کار برده شده است. نقاشی ها در این دوره حالتی از نقشه کشی را نیز در خود دارند. در این دوره وی ساعتهای زیادی را به کار نقاشی می پرداخت تا جایی که دستهایش تاول می زد و یا به گریه می افتاد و بیمار می شد. در سال 1933 موندریان یک نقاشی لوزی با خطوط زرد را تولید کرد. در این اثر خطها رنگی بودند اما پس از اجرای این کار وی استفاده از این نوع خطوط را رها کرد تا زمانی که به آمریکا مهاجرت کرد. در برخی از این آثار که با رویکرد جدید خلق شده به نظر میرسد که نقاش برخی از آثاری را که در پاریس با خطوط سیاه آغاز کرده در نیویورک با اضافه کردن خطوط رنگی به پایان رسانده است. از نمونه این آثار می توان به میدان کنکورد 1943 و ترکیب 1938 اشاره کرد.
نقاشی او برادوی بوگی-ووگی (1942-1943) که در موزه هنر مدرن منهتن نگهداری می شود تاثیر عمیقی بر مکتب نقاشی هندسی انتزاعی داشت. این قطعه از تعدادی مربع درخشان با رنگ روشن تشکیل شده است که حالت پرش را در بوم به بیننده القا می کنند. در این نقاشی و در یک نقاشی دیگر به نام پیروزی بوگی ووگی، موندریان خطوط ثابت و ایستا را با مربع های رنگی کوچک جایگزین می نماید. مستطیل های بزرگ بدون حاشیه ساختار اصلی طراح را مشخص می کنند و با مستطیل های کوچکتر در داخل آنها نقاشی کامل می شود. در حالی که آثار متقدّم موندریان دارای خطوط تیره و ریاضت گونه هستند اما در آثار جدید پویایی و جنب جوش مشاهده میشود. دلیلی این امر نیز تاثیر محیط شهری است که هنرمند در آن زندگی می کند.
در این آثار پایانی در واقع می توان گفت که فرم ها جایگزین خطوط شده اند و دریچه جدیدی را به روی پیشرفت موندریان به عنوان یک انتزاع گرا باز کردهاند. نقاشی های بوگی - ووگی به وضوح بیشتر یک تغییر انقلابی بود تا تکاملی، که نمایانگر عمیق ترین پیشرفت در کار موندریان از زمان کنار گذاشتن هنر بازنمایی در سال 1913 بود. در سال 2008 یک فیلم ویدئویی از موندریان کشف و تایید شد. در این فیلم مشخص شد که موندریان این اثر را در یک جلسه خلق کرده ولی در روزهای پایان عمر تغییراتی را در آن ایجاد کرده است. موندریان به گفته تاریخ دانان هنر یکی از بزرگترین نقاشان قرن بیستم می باشد.
این نقاش از دسته نقاشانی است که معتقد بود با ایجاد و ساختن تصاویر می توان زندگی بشر را دستخوش تغییر کرد. آثار این نقاش بزرگ تاثیرات بسیار وسیعی را در دنیای هنر از خود بر جای گذاشت. در جنبشهای هنری مانند گستره رنگی، اکسپرسیونیسم آبستره و مینیمالیسم می توان تاثیر عمیق این هنرمند را مشاهده کرد. تاثیرات این هنرمند صرفا در نقاشی خلاصه نمی شود و در رشته های معماری و مد نیز تاثیرات زیادی را بر هنرمندان این حوزه داشته است.
دیدار - دریچه ای به کلاسهای اخیر
نگاه مختصری به آنچه که اخیرا در کلاسهای حضوری گذشته است.
فیلمهای کوتاه از کارهای در حال انجامی که در آموزشگاه نقاشی ایکاروس و توسط هنرجویان سیاوش مهویس صورت گرفته است.
نقاشی های ما با شما سخن میگویند
اثری از هنرمند آموزشگاه مرتضی طاهری
اثری از هنرمند آموزشگاه میترا بهاری
اثری از هنرمند آموزشگاه فاطمه مرتضی طاهری
کلاسهای ایکاروس
دیـــدگـــاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
بخشهای مورد نیاز علامتگذاری شدهاند *