نویسنده: ایکاروس، تاریخ انتشار: سه شنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۸
جورجو دی آنتونیو وازاری یکی از برجسته ترین نقاشان و هنرمندان دوره رنسانس می باشد. وی معمار، نقاش و تاریخ نویس هنری بود. امروزه کتاب او تحت عنوان شرح زندگی بزرگترین نقاشان، مجسمه سازان و معماران یکی از مشهور ترین کتابهای تاریخ هنر می باشد. این کتاب یکی از اصلی ترین منابع تاریخ هنر دوره رنسانس است. همچنین وازاری جزو اولین افرادی بود که واژه رنسانس را در یک متن نوشتاری مورد استفاده قرار داد. وی مبتکر ایده نگارش تاریخ هنر در جهان می باشد.
وازاری بزرگترین فرزند از شش فرزند بود که در سال 1511 در یک خانواده سطح متوسط متولد شد. این خانواده در شهر ارتزو در استان توسکانی زندگی می کردند. جرجو در یک خانواده هنری متولد شد و این موضوع کاملا بر تمایلات هنری وی در آینده تاثیر داشت. پدر پدربزرگش لازارو وازاری تقریبا یک هنرمند همه کاره بوده است : سفالگر، طراح و خالق زین های تزئینی، نقاش مینیاتور و بعدا نیز تحت تاثیر استاد خود پیرو دلا فرانچسکا تبدیل به یک نقاش دیواری (فرسک) شد. پدربزرگش آنتونیو مانند پدرش پرکار نبود اما وی نیز سفالگر برجسته و مجربی به حساب می آمده است. جورجو با عموی بزرگ خود لوکا سینیورلی رابطه ای تنگاتنگ داشته است. وازاری از وی پرسپکتیو را آموخت. جورجو در ایام کودکی پسری بیمار بود، پیوسته خون دماغ می شد و احتمالا به اگزمای شدید نیز دچار بوده است.
وازاری نقل می کند که چطور عموی مهربانش پیوسته نگران او بوده و همیشه در پی درمان جورجوی کوچک تلاش می کرده است. وی نقل میکند که عمو همیشه تکه ای از یشم قرمز را از گردنش برای محافظت از بیماری آویزان می کرده است. به گفته محقق تاریخی لئون استاکوسکی آموزشهای ابتدایی وازاری شامل مباحث و بحث های کلاسیک بود که بعدها در گرایش و تمایل این هنرمند به رنسانس ایتالیایی نقش بسزایی را ایفا کرد. تسلط و روانی در زبان لاتین سنگ بنای آموزش در منطقه ارتزو محسوب می شد و در سن دوازده سالگی وازاری قادر به خواندن از حفظ متون شاعر کلاسیک روم ویرژیل بود. وازاری همچنین تکنیک های طراحی را از یک نقاش نسبتا مشهور آن دوران به نام گویلائومه دا مارچیلات آموخت. وی یک هنرمند فرانسوی بود که در زمینه نقاشی شیشه فعالیت می کرد.
با وجود اینکه در ارتزو از پیشرفت نسبتا مشهودی برخوردار بود اما کاملا احساس می کرد که به جهت ارتقای سطح دانش خود و توانایی های هنری می باید به فلورانس نقل مکان نماید. در سال 1524 ارتزو را به مقصد فلورانس به منظور یادگیری بیشتر از اساتید فلورانسی ترک گفت. در ضمن این سفر نیز آشنایی خانواده وازاری با خانواده مدیچی که خانواده ای قدرتمند و هنر دوست در آن دوران فلورانس بودند شکل گرفت. وازاری در آن دوران از حمایت و پشتیبانی سیلویو پاسرینی کاردینال کورتونا برخوردار بود. وی همچنین نماینده قانونی پاپ فلورانس و همینطور معلم خصوصی لیپولینو و آلساندرو مدیچی بوده است. کاردینال در سال 1523 به ارتزو رفته بود و تحت تاثیر شعر خوانی اشعار ویرژیل توسط وازاری قرار گرفته بود. همچنین طراحی های وازاری جوان را مورد تحسین قرار داده و به او قول داد که در جهت آموزش وی در فلورانس تلاش نماید.
در فلورانس وازاری در کنار خانواده مدیچی شروع به آموختن ادبیات کرد. در کارگاه میکل آنژ شروع به آموختن تکنیک های هنری نمود. آموزش در کارگاه میکل آنژ چند ماه بیشتر طول نکشید. اما استاد بزرگ از وازاری رضایت کامل داشت و پشتکار او را تحسین میکرد. همین امر باعث شد که میکل آنژ برای وازاری جایی را در کارگاه نقاش بزرگ آن دوران آندریا دل سارتو تهیه نماید. اما وازاری پس از مدتی دریافت که آموزش زیر نظر میکل آنژ برای وی مناسب تر بوده است. زیرا در استودیوی سارتو، همسر وی پیوسته به دخالت در امور پرداخته و موجب آزار و اذیت شاگردان می شده است. این موضوع منجر به این شد که خیلی زود کارگاه سارتو را ترک گفته و به نزد مجسمه سار مشهور دیگر به نام بارتولومئو باندینلی برود. اما در کارگاه وی نیز موفق نبود و مشکلاتی را با این هنرمند پیدا کرد. تا جایی که در کتاب مشهور خود از بارتولومئو به خوبی یاد نکرده است. در سال 1527 پدر وازاری بر اثر ابتلا به طاعون در گذشت. وی در سن شانزده سالگی امور مالی خانواده را بر عهده گرفت. آموخت که در کارهای مالی بسیار دقیق باشد و حساب کتاب امور را در دست گرفت. اگرچه این مسئولیتی کاملا ناخواسته برای او بود اما همین رخداد منجر شد که در آینده در امور هنری و مارکت هنر آن دوران به موفقیتهای چشمگیری دست پیدا کند. به گفته استاکوسکی وازاری خیلی زود موفق به کسب نفوذ و شهرت شد و تعداد زیادی از هنرمندان مشهور و بزرگ را در پیرامون خود گرد آورد. همین امر منجر به پیدا کردن دوستان و حامیانی قدرتمند برای وی شد. در سال 1531 دوست فلورانسی وازاری و همکلاسی سابقش، ایپولیتو دا مدیچی از هنرمندان خواست که در رم به او بپیوندند. وازاری و فرانچسکو سالویاتی جزو این دسته از هنرمندان به شمار می آمدند. این دوره برای وازاری و همراهانش یک دوران طلایی به حساب می آمد. آنها شروع به طراحی و تمرین از ویرانه های رم باستان و بناهای تاریخی آن کردند. همچینین شروع به تمرین و طراحی از آثار داخل واتیکان خصوصا آثار رافائل و میکل آنژ نمودند. یک سال بعد وی به انجمن صنفی نقاشان فلورانس پیوست که این موضوع بر اعتبار و نفوذش در میان جامعه هنری افزود. استاکوسکی از وازاری تصویر شخصی را ارائه می دهد که تا حدی خودشیفتگی دارد. وی از طرفی شخصی سختکوش و متعهد به آرمانهای خود به حساب می آمد و از طرف دیگر می توان او را تا حدی شخصیتی متملق نیز به حساب آرود. شاید همین امر سبب شد که وازاری تبدیل به شخصیتی بسیار محبوب در حد جهانی نشود. وازاری را میتوان شخصی با اعتماد به نفس ، مغرور، و بسیار حساس نسبت به انتقاد برشمرد. در عین حال می توان گفت که شخصی بود که از توجه اطرافیان به خود لذت می برده و در عین حال خواهان احترام جمع نیز بوده است. در گاهی موارد از خود کمی بیقراری و اضطراب نیز بروز می داده که تا حدی به پارانویا نزدیک بوده است. تمام این خصوصیات در کنار هم از این هنرمند شخصیتی مورد توجه، خاص و جذاب ارائه می داده است.
مدت همکاری وازاری با خانواده مدیچی بسیار طولانی بوده است. این ارتباط برای خانواده وازاری نیز منافع زیادی داشته است، برای مثال خاندان مدیچی هزینه پرداخت جهیزیه یکی از خواهران وازاری را تقبل می نماید. در سال 1536 آلساندرو مدیچی چهارصد سکه طلا برای یک اثر هنری وازاری به وی پرداخت می نماید. همینطور وی درآمد حاصل از جریمه هنرمندانی که در تحویل پروژه خود موفق نشده اند را به وازاری اختصاص داد. از طرف دیگر سالی سیصد سکه طلا برای وی مقرری تعیین کرد. همه این عوامل دست به دست هم داد تا این هنرمند در سن 25 سالگی تبدیل به شخص ثروتمند و موفقی شود.
در سال 1545 در یک ضیافت شام در قصر فارنیسه در رم زندگی وازاری برای همیشه دستخوش تغییری بزرگ شد. کاردینال آلساندرو پروژه ای را به وازاری محول کرد که در طول تاریخ هیچ هنرمندی آن را به انجام نرسانده بود. وی از وازاری درخواست کرد که بیوگرافی هنرمندان بین قرنهای سیزدهم تا شانزدهم میلادی را گردآوری کرده و در کتابی به نشر و چاپ برساند. کتابی تحت عنوان شرح زندگی بزرگترین مجسمه سازان، نقاشان و معماران. این کتاب به واقع تبدیل به یکی از مهمترین منابع تاریخ هنر در جهان برای قرون ذکر شده می باشد و کمتر متنی را می توان یافت که مربوط به دوران هنر رنسانس و قبل و بعد از آن باشد و ذکری از این کتاب به عنوان منبع در آن نیامده باشد.
یک استدلال رایج در مورد وازاری وجود دارد مبنی بر اینکه او در معماری نسبت به نقاشی موفق تر بوده است. به هر حال ظاهرا به دلیل اینکه وی در معماری آموزش آکادمیک ندیده بود دیر تر به موفقیت قابل توجه در این رشته دست یافت. علاقه وی به معماری برای اولین بار با مطالعه کتابی در مورد معماری بروز کرد. از طرف دیگر آموزشهای وی در رشته نقاشی و مطالعاتش در زمینه هنر کلاسیک به او در خلق آثار معماری کمک کرد. وی همینطور مطالعه کتابی از مارکوس ویترویوس پولیو معمار بزرگ رومی را در دست گرفت. این کتاب در سال 1521 میلادی به ایتالیایی رایج ترجمه شده بود. آثار معماری که توسط این هنرمند خلق شده است دارای تنوع چشمگیری می باشد. آنها در سبک و مفهوم از گوناگونی خاصی برخوردار هستند. وی تاکید ویژه ای بر سمبلیسم و مفهوم گرایی در آثار خود داشته است. به تعبیر استاکوسکی بناهای وی را می توان نوعی بناهای شهری پیچیده قلمداد کرد.
در سال 1550 وازاری متن اصلی کتاب خود با عنوان شرح زندگی بزرگترین نقاشان، معماران و مجسمه سازان را با کمک دوست خود ویچنزو بورگینی که یک کارشناس محلی بود منتشر کرد. این کتاب با وجود کاستی هایی که داشت اما با متن روان و زیبایی به شرح و توضیح دوران رنسانس پرداخته و گذر از دوران سیاه قرون وسطی به رنسانس را شرح میدهد و بازگشت به عصر نورانی کلاسیک را ستایش می نماید. همانطور که قبلا ذکر آن گذشت این کتاب تبدیل به سنگ بنای کتب تاریخ هنر شد و به دسته بندی سبکهای گوناگون عصر رنسانس پرداخت. همانطور که قبلا اشاره شد وازاری ایده شروع این کتاب را در سال 1545 آغاز کرد و در نوشتن این کتاب از نویسنده و معمار رومی سالهای 30 قبل از میلاد مسیح، مارکوس ویترویوس پولیو الهام گرفت. وی ساختار این کتاب را تا حدودی شبیه به کتاب ده کتاب معماری اثر ویترویوس تهیه کرد.
این کتاب به واقع پایه و اساس ایدئولوژیک تاسیس آکادمی هنرهای زیبای فلورانس شد. ورژن دوم این کتاب در سال 1568 به نشر رسید که در آن به شرح زندگی هنرمندان ونیزی نیز پرداخته شده است. از هنرمندان مهم و قابل توجهی که به بیوگرافی وی پرداخته شده می توان به داوینچی و همچنین به نقاش بزرگ ونیزی تیسین اشاره کرد. وازاری در این کتاب به واقع به جایگاه مهم نقاشان و هنرمندان ونیزی و نقش آنها در جنبش رنسانس اشاره کرده است.
در اینجا به آوردن قسمتی از پیشگفتار این کتاب ارزشمند در این مقاله خواهیم پرداخت. توجه داشته باشید که این قسمت از متن به طور مستقیم از کتاب تهیه شده توسط خود مترجم و ترجمه مستقیم آن از زبان ایتالیایی به فارسی می باشد. توجه داشته باشید که نوع ادبیات این متن مانند زبان متداول امروزه ایتالیایی نیست و نوع گویش آن متفاوت از زبان امروزی است.
روح های بزرگ، غنی از هنر و علم، در تمام اعمال و رفتار خود بسیار با وقار و باشکوه عمل می نمایند. (در اینجا وازاری به ستایش و تمجید از هنرمندانی پرداخته که قصد شرح زندگانی آنها را دارد.) این بزرگان با تلاش و کوشش های فراوان و طاقت فرسا دست به خلق آثاری شگفت انگیز و زیبا زده اند که جهانیان را در بهت و حیرت فرو برده است. چه بسا یار نبودن بخت با بسیاری از این بزرگان منجر به محروم شدن چشمهای جهان از دیدن برکات و آثار زیبای این هنرمندان شده و سختی زندگی و گمنامی آنها باعث عدم تولید و خلق آثاری زیبا شده است. بسیاری از این بزرگان پس از مرگ به شهرت و بزرگی رسیدند و سالها پس از مرگ نیز در قلم نویسندگان و تاریح نویسان زنده هستند و به تاثیرگذاری در جهان پیرامون خود می پردازند. موضوعی که بسیار فکر مرا مشغول کرده این است که من بسیاری از هنرمندان دوره آنتیک (در اینجا آنتیک به معنای قدیم توسط وازاری آورده شده است) را می شناسم که در حال فراموش شدن هستند و این موضوع صرفا مربوط به نام و آثار آنها نیست بلکه بسیاری از هنرمندان مدرن نیز در سراسر ایتالیا فعالیت دارند که آثار درخشان و زیبایی از خود خلق می نمایند و به دلایل زیادی آنها از جمله مرگ، و همینطور تعدد، به دست فراموشی سپرده می شوند. از طرف دیگر توده مردم به واسطه کمبود وقت و همینطور مشغله های زندگی زمان مناسب برای جستجو و کنکاش در بین این هنرمندان را نخواهند داشت.
در بین هنرمندان درگذشته من در مورد بهترین آنها نقاشان، مجسمه سازان و معماران (از دید وازاری ظاهرا بهترین انواع هنر این سه رشته بوده است) شرح زندگانی و آثار انها را خواهم گفت. در نوشته این مطالب، من نوبت تاریخی را رعایت خواهم کرد و از چیمابوئه آغاز کرده و به هنرمندان امروزی (در دوران خود وازاری) خواهم رسید. بنابراین من به هنرمندان آنتیک دیگر (قبل از چیمابوئه) نخواهم پرداخت زیرا در مورد آنها مطالب جامع و مناسب توسط دیگر محققان و نویسندان تهیه شده است. از نظر من مجسمه سازی از پیچیده ترین و مشکل ترین هنرها می باشد. به عقیده من هنرمندان مجسمه ساز از خون خود در آثارشان می دمند و همین موضوع آثار آنها را سرشار از روح و احساس می نماید و این امر باعث می شود که مجسمه ها از نقاشی ها روح دار تر و پر احساس تر شوند. نقاشان پیوسته تلاش می کنند که هنرشان آراسته تر و زیبا تر به نظر آید و در عین حال در تلاشند که پر احساسی و حس نجابت و آراستگی که در مجسمه ها هست را نیز در کارهای خود القاء نمایند. اما به عقیده من به هیچ عنوان نمی توان مجسمه سازی و مجسمه را برتر از نقاشی به حساب آورد و افرادی که این حرف را بر زبان جاری می سازند دروغ گوهایی بیش نیستند. به بیان دیگر می توان گفت که به واقع این دو هنر از هم جدا نیستند و ارتباط تنگاتنگ و عمیقی با یکدیگر دارند. مثال بارز در این امر را می توان میکل آنژ در نظر گرفت. اما نکته دیگری که مجسمه سازی را نسبت به نقاشی دشوارتر می نماید همانا تصحیح اشتباهات و مشکلات در اثر هنری می باشد. در هنر مجسمه سازی خصوصا نوع مرمر آن یک ضربه خطای اسکنه میتواند منجر به از دست رفتن اثر هنری شود، این امر به واقع در نقاشی بسیار نادر می باشد. به این علت که یک نقاش هر چقدر هم در کار خود مرتکب اشتباهات شود پس از خشک شدن کار می تواند مجددا با قلمو خود اقدام به اصلاح و بازتولید اثر هنری خود نماید. امری که در مجسمه سازی بسیار دشوار و دور از دسترس می نماید.
در قسمتی از این متن وازاری به نکته جالبی اشاره می کند که آنرا مستقیما برای شما نقل می کنیم:
به اعتقاد من نقاشی و مجسمه سازی دو خواهر هستند که از پدری خلق شده اند که آن پدر همانا طراحی می باشد. این تولد از یک وجود و در یک زمان به انجام رسیده است. به بیان دیگر این دو یک روح هستند که در دو کالبد حلول کرده اند و اشتباه بزرگی است که اگر احیانا کسی در صدد جدا کردن و تفکیک این دو از یکدیگر باشد.
به دلیل شخصیت سخت خاصی که وازاری داشت پس از مدتی از طرف اطرافیان با انتقاداتی روبرو شد. تقریبا در زمان نشر اولین نسخه از کتابش از طرف عموم متهم به رفتارهایی ناشایست شد. به گفته استاکوسکی عادتهای نامتعارف او در زندگی و همینطور افراط در نوشیدن و خرج کردن بیش از حد پول از علائم بی مسئولیتی و بی مبالاتی وی به حساب می آمده است. این مسائل و اتهامات صرف نظر از صحت آنها منجر به زیر سوال بردن اخلاقیات وازاری شد و امنیت شغلی و حرفه ای او را به خطر انداخت. در این دوره بود که وازاری احساس کرد می بایست حرکتی را در جهت اعتبار از دست رفته خود به انجام برساند. با اینکه از نظر روحی آماده چنین کاری نبود و همینطور از طرف اطرافیان از این کار منع شد، اما وی با دختر یک شخص مهم و معتبر در ارتزو ازدواج کرد. ظاهرا وازاری به این ازدواج از روی صلاحدید و منفعت تن داد و زندگی گرمی را با همسر خود تجربه نکرده است و احتمالا به همین دلیل وی از این ازدواج صاحب فرزندی نشده است.
فعالیتهای معماری وازاری زمانی به طور رسمی آغاز گشت که وارد دربار دوک کوزیمو شد. و پس از این رویداد تعداد بسیاری ساختمان را طراحی و اجرا کرد که تقریبا تمام این پروژها متعلق به دوک کوزیمو و پاپ بوده است. وی همینطور داخل تعدادی از کلیساها را بازسازی و دکور مجدد کرد. در میان این کلیساها، کلیسای سبک گوتیک سانتا ماریا دلا نولای فلورانس نیز قرار دارد. با دستور شوارای ترنت (یک شورای قدرتمند و مهم کلیسای کاتولیک) وی این کلیسا را در جهت دادن سرویس بهتر به مردم بازسازی و مجددا دکور کرد. وازاری همچنین پیاتزا دلا سینوریا که مجموعه پالاتزو وکیو و موزه اوفیتزی و همینطور دفتر کار کوزیمو و به طور کلی منطقه خصوصی و سالن اجتماعات و مدیریت وی در آن قرار داشت را طراحی و بازسازی کرد.
وازاری همینطور با کمک دوک کوزیمو پایه گذار آکادمی طراحی در فلورانس شد که این مرکز آموزشی هنری عظیم و معتبر قرانها بعد از وی همچنان در قالب آکادمی هنرهای زیبای فلورانس به کار خود ادامه می دهد. به پاس این خدمات او موفق به دریافت نشان شوالیه از پاپ پیوس پنجم در سال 1571 شد.
به واقع می توان بزرگترین میراث وازاری را کتاب او در شرح زندگی هنرمندان دانست، این کتاب تاثیرات عمیقی را بر روی هنر آکادمیک جهان بر جای گذاشته است و سرلوحه بسیاری از تاریخ نویسان هنر بود. این کتاب همچنان در محافل دانشگاهی و آکادمیک هنر مورد استفاده قرار گرفته و از منابع معتبر به حساب می آید. کمتر متنی را در حوزه هنر رنسانس ایتالیایی و تاریخ آن می توان یافت که نامی از کتاب وازاری در آن برده نشده باشد. نسخه های مهم این کتاب را می توان در کتابخانه های هنرمندان بزرگی چون ال گرکو، آنیباله کاراچی و فدریکو زوکارو یافت. این کتاب بیوگرافی بسیاری از هنرمندان را به ترتیب حروف الفبا در خود جای داده است. یکی از مهمترین و جالب توجه ترین نکات در این کتاب اشاره به اسامی هنرمندان زن در دوره رنسانس می باشد که چه بسا بدون وجود این کتاب آنها برای همیشه به فراموشی سپرده می شدند. هنرمندان مانند سوفونیسبا آنگیسول و خواهر او، پروپرتزیا د روسی جزو این دسته می باشند.
از طرف دیگر در این کتاب وازاری علاوه بر تحقیق در مورد زندگی شخصی هنرمندان و شرح مبسوط در مورد آنها به سبک شناسی هر هنرمند و ذکر نکاتی در مورد تکنیکهای منحصر به فردش نیز پرداخته است. وازاری با محل تولد هنرمند و شرح کوتاهی از آن آغاز می نماید و سپس به تاریخ خانواده شخص می پردازد. در ادامه به سختی هایی که هنرمند مورد نظر متحمل شده اشاره می نماید و بعد در مورد روش آموزش و اساتید وی توضیح داده و در انتها به موفقیت ها و موقعیتهای هنری که در طول زندگی به دست آورده اشاره می نماید. با تمام نکات مثبتی که کتاب این هنرمند و نویسنده بزرگ در خود دارد در عین حال این کتاب دارای ایراداتی نیز می باشد. برای مثال وازاری بسیار به هنرمندان منطقه توسکانا و خصوصا هنرمندان فلورانسی پرداخته که این امر منجر به فراموشی کم و بیش در مورد هنرمندان دیگر شده است. ناگفته نماند که در بخشهایی از کتاب، به هنر ونیزی و تاثیرات آن بر هنر ایتالیا نیز پرداخته است.
جورجو وازاری را به واقع می توان یکی از تاثیر گذارترین چهرهای تاریخ هنر جهان به حساب آورد، این محقق، نویسنده، نقاش و معمار بزرگ نقش ارزنده ای در معرفی هنرمندان بزرگ تاریخ هنر را داشت. وی به واقع وزنه بسیار سنگینی در راه کمک به هنرجوایان و هنردوستان در جهت بسط و توسعه هنر در سراسر جهان می باشد.
دیدار - دریچه ای به کلاسهای اخیر
نگاه مختصری به آنچه که اخیرا در کلاسهای حضوری گذشته است.
فیلمهای کوتاه از کارهای در حال انجامی که در آموزشگاه نقاشی ایکاروس و توسط هنرجویان سیاوش مهویس صورت گرفته است.
نقاشی های ما با شما سخن میگویند
اثری از هنرمند آموزشگاه لیدا سماک
اثری از هنرمند آموزشگاه مهدیه عبدالعلی زاده
آثاری از هنرمند آموزشگاه بنفشه حسینی
کلاسهای ایکاروس
دیـــدگـــاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
بخشهای مورد نیاز علامتگذاری شدهاند *