نویسنده: ایکاروس، تاریخ انتشار: شنبه، ۲۶ مهر ۱۳۹۹
کلاسیسیسم در هنر به طور كلي نوعی تقليد از دوره كلاسيك اروپا خصوصا دوره رم و یونان باستان می باشد. حوزه این سبک بسیار وسیع بوده و رشته های گوناگون هنری را در بر می گیرد. اگر بخواهیم یک تعریف کامل و مشخص از این سبک ارائه نماییم می توان گفت که کلاسیسیسم نگرشی از زیبایی شناسی مبتنی بر فرهنگ، هنر و ادبیات رم و یونان باستان است. تاکید این سبک بر فرم، سادگی و بی آلایشی، تناسبات، کمی جزییات اضافی در ساختار، کمال گرایی، مهار کردن احساسات و مهم ترین آنها توسل به عقل گرایی می باشد. همین عناصر منجر به محدود شدن و ساختارگرا شدن این هنر می شود. بدین معنی که پیروان این مکتب بسیار پایبند اصول هستند. احساس گرایی شدید و ریتمهای ناگهانی با ذات مکتب کلاسیسیسم در تضاد می باشند. کلاسیک گرایی بنا به تعریف کلی تبعیت کردن از اشکال متعارف و ایده آل است. در مورد زمان ظهور این جنبش به واقع نمی توان تاریخ دقیقی را متصور شد. اما می توان گفت که کلاسیسیسم از اواخر قرون وسطی به وجود آمد و بر روی جنبش های سنتی پس از این دوره تاثیر گذاشت. در برخی از دوره های هنری این جنبش تاثیر و نمود بیشتری پیدا کرد و در برخی از آنها کمرنگ تر شد. بنابراین برای بررسی این مکتب می بایست چند دوره تاریخی را مورد بررسی قرار داد. به بیان دیگر این سبک مانند سبک های دیگر دارای یک نقطه شروع و پایان مشخص نیست.
کلاسیسیسم در میان تمام هنرهای زیبا نفوذ دارد. هنرهایی مانند معماری، تئاتر، موسیقی، نقاشی و مجسمه سازی تعدادی از آنها می باشند. در قرن پانزدهم میلادی اگر بخواهیم دوره های مختلفی را برای سبک کلاسیسیسم در نظر بگیریم و آنرا بخش بندی کنیم می توان به دوره های زیر اشاره کرد:
هنر قرون وسطی شاهد چندین موج قوی سبک کلاسیک بوده است. اولین آن رنسانس کارولنژی می باشد. این دوره از سالهای 750 میلادی آغاز شد و تا 814 ادامه یافت. نقطه آغاز این جنبش با پادشاهی شارل اول مصادف شد. در این دوره بیشتر هنرهایی که به کلاسیسیسم گرایش داشتند در داخل صومعه های مسیحی تولید می شد.
ایتالیا مرکز امپراطوری رم بوده است و قاعدتا مرکز تاثیر پذیری از مکاتب مختلف یونانی. از دوره هلنیزم گرفته تا مکاتب دیگر یونانی همه تاثیرات عمیقی را بر روی هنر و فرهنگ ایتالیا از خود برجای گذاشتند. این تاثیرات در دوره رنسانس و در قرن پانزدهم میلادی خصوصا در شهر فلورانس بروز کرد. تاثیرات این شهر در هنر اروپا به قدری زیاد بود که در ابتدا جنبش رنسانس را به عنوان رنسانس فلورانسی می شناختند. از سردمداران هنر آن دوره می توان به فیلیپو برونلسکی، لئون باتیستا آلبرتی فیلسوف و تئوریستین هنر، دوناتلو مجسمه ساز و آندره ماساچو نقاش اشاره کرد. لئون باتیستا آلبرتی فیلسوف و تئوریستین هنر ایتالیایی از اشخاصی بود که تئوری های هنر کلاسیک در نقاشی را پایه گذاری کرد. از افکار و تئوری های این شخص بود که آثاری همچون مدرسه آتن اثر رافائل در دوران رنسانس متاخر خلق شد. همین نقاشی بعدها به یکی از مهمترین مابع الهام برای نقاشان و هنرمندان سبک کلاسیک تبدیل گشت. آلبرتی، کلاسیسیسم را مترادف با زیبایی تفسیر می کرد و در شرح قوانین آن چند رساله منتشر کرد که همین کتابها تبدیل به منابع مهمی برای طرفداران این مکتب شدند. اطلاعاتی که در کتابهای وی وجود داشت تبدیل به منابعی برای خلق پرسپکتیو شد. نقاشی (De picture) و مجسمه سازی (De statua) و کتاب ساختمان (De Re Aedificatoria) نوشته آلبرتی و از مهمترین منابع سبک کلاسیسیسم در آینده به شمار می آیند.
در سالهای بعد کلاسیسیسم در سبک دیگری نیز نفوذ کرد و تفسیر دیگری از آن در سبک باروک نیز به وجود آمد. تناسبات عالی و ایده آل در این سبک هنری خود را به نمایش گذاشتند. از اساتید بزرگ سبک باروک که از مکتب کلاسیسیسم نیز الهام گرفته بودند می توان به کاراواجو اشاره کرد. در آثار این هنرمند بزرگ می توان نشانه های واضحی از تاثیر پذیری مکتب کلاسیک مشاهده کرد. توجه داشته باشید که سبک کلاسیسیسم کم و بیش در دل تعداد قابل توجهی از سبکهای دیگر بروز و ظهور کرده بود که سبک باروک نیز یکی از این سبکها می باشد.
شکل اصلی کلاسیسیسم در قرن 17 میلادی به وجود آمد. خواستگاه اصلی این جنبش در فرانسه بود و کم کم به کشورهای دیگر اروپا نیز نفوذ کرد. کلاسیسیسم به حد بسیار زیادی از دوران رنسانس و انسان گرایی آن تاثیر گرفته است. اما کلاسیسیسم در این دوره تفاوتهای فاحش و آشکاری را با نوع رنسانسی آن دارد. در قرن هفدهم خصوصیات کلاسیسیسم ساختارهای منظم، قابل پیش بینی بودن، هندسی بودن احجام، نظم و انظباط دقیق، اندازه گیری های با دقت و همینطور ساختار آکادمیک می باشد. هنر کلاسیک در این دوره مورد توجه افراد ثروتمند و قشر اشراف جامعه قرار گرفت. دربار لویی چهاردهم یکی از مراکز اصلی جنبش کلاسیک در آن دوران بود. یکی از اشخاص بسیار مهم و تاثیر گذار در این سبک نیکولا پوسَن نقاش فرانسوی می باشد که بر روی نقاشان پس از خود تاثیرات عمیقی گذاشته است. نقاشانی همچون ژاک لوئی داوید، ژان اگوست دومینیک انگر و حتی پل سزان تاثیرات زیادی را از این نقاش گرفته اند.
یکی از فلاسفه تاثیرگذار بر روی این جنبش دکارت می باشد. این فیلسوف در بیانیه ای به توضیح و تفسیر هنر کلاسیک پرداخت. آثار کلاسیک با توجه به قوانین سختگیرانه ای خلق می شوند. همین امر باعث شده که برخی این هنر را هنری خشک و بیش از حد ایستا تلقی نمایند. هنرمندان این سبک سعی داشتند که آثارشان به عنوان نمونه و نسخه اولیه آثار هنری به شمار آید. به این معنی که آنها در پی خلق ایده آل ترین و عالی ترین نوع هنر بودند. و در پی این هدف که این آثار ایده آل تبدیل به سرمشقی برای هنرمندان پس از خوشان شود.
نقاشی سبک کلاسیک اکثرا دارای موضوعات تاریخی و اسطوره ای بود. و تصاویر با دقت و رعایت اصول تناسباتی خلق می شدند. به همین دلیل این سبک از نقاشی در برخی موارد به عنوان سبک آکادمیک نیز شناخته شده است. اساطیر، تاریخ و ادبیات کلاسیک یونان و رم موضوعات بسیاری از نقاشی های نیکولا پوسَن را فراهم کرد. این تاثیرات خصوصا در سالهای اقامتش در رم نمود بیشتری پیدا کرد. يكي از اولين و درعين حال موفق ترين آثار وی در سبک کلاسیک مرگ جرمنیکوس می باشد. این اثر بر اساس یکی از داستانهای پوبلیوس، سناتور رمی نقاشی شده است. وی آثار تحسین برانگیز دیگری را نیز خلق کرده که از آنها می توان به تولد ونوس اشاره کرد.
در اواسط قرن هجدهم سبک روکوکو ظهور کرد. اما پس از این سبک بود که بار دیگر جنبش کلاسیک جان دوباره ای گرفت و با مکتب نئوکلاسیک پای به عرصه هنر گذاشت. در این دوره هنرمندان بزرگ و مشهوری ظهور کردند و کلاسیسیسم با قدرت و صلابت بیشتری ظهور کرد. نکته جالب دیگر در این دوره از کلاسیسیسم، ظهور یک سبک کاملا جدا و مشخص می باشد. در دوره های گذشته کلاسیسیسم عمدتا در دل سبکهای دیگر نمود پیدا می کرد و کمتر به عنوان یک جنبش کاملا مستقل شناخته می شد. یوهان یواخیم وینکِلمان هنرشناس و تاریخ نگار یکی از چهره های مهم در حوزه تئوری در سبک نئوکلاسیک بوده است. یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین نقاشان این حوزه ژاک لوئی داوید می باشد. از او به عنوان نقاش برتر قرن خود یاد می شود. عده ای بر این باور هستند که یکی از مهمترین عوامل دوره گذار از سبک روکوکو به نئوکلاسیک همین نقاش بوده است. آثار این نقاش بزرگ ایستا و تا حدی خشک می باشد. اما به واقع در آنها می توان اکثر خصوصیات سبک کلاسیک را مشاهده کرد. داوید شاگردان بسیاری را تربیت کرد که در سبک های دیگر مشغول فعالیت شدند. همانطور که گفته شد از جنبش کلاسیک به عنوان یک جنبش آکادمیک نیز یاد می شود. همین موضوع باعث می شود افرادی که در پی یادگیری تکنیک های نقاشی هستند ناخودآگاه دست به خلق آثاری هر چند تمرینی در این سبک بزنند. به بیان دیگر یک استاد در حوزه کلاسیک در بیشتر مواقع یک معلم خوب و چیره دست نیز می باشد.
از داوید به عنوان یک نقاش صحنه های تاریخی نیز یاد می شود. موضوع آثار وی را عمدتا میتولوژِی و موضوعات تاریخی رم و یونان باستان تشکیل می دادند. یک موضوع جالب در مورد این نقاش فرانسوی این است که وی پس از مدتی سعی کرد که تکنیک های سبک نقاشی کلاسیک را با موضوعات روز آن دوران ترکیب کند و از دل این ترکیب آثار جدید و جالب توجهی به وجود آمد.
از دیگر نقاشان مشهور این دوره می توان به ژان اگوست دومینیک آنگْر اشاره کرد. وی یکی از هنرمندانی بود که در مکتب نئوکلاسیک در مقابل جنبش رماتیسم ایستاد. وی خود را یک نقاش صحنه های تاریخی معرفی می کرد که در سنَتِ نیکولا پوسن و همینطور ژاک لوئی داوید فعالیت می کند. اگرچه وی خود را یک نقاش سنتی به حساب می آورد، اما بسیاری از آثار او نقطه شروعی برای جنبش های مدرن هنری در نظر گرفته می شود. به طوری که آثار دومینیک را می توان یکی از منابع الهام بزرگانی در هنر مدرن مانند پیکاسو و ماتیس به حساب آورد.
جنبش کلاسیک در روسیه نیز ظهور کرد و هنرمندان بنامی نیز در این سبک و در این کشور ظهور کردند. این مکتب بر هنرهای مجسمه سازی، نقاشی و معماری در روسیه تاثیرات عمیقی داشت. جنبش کلاسیسیسم با ظهور عصر روشن گری در روسیه جان گرفت و آنرا می توان به سه دوره متقدم که از سالهای 1760 تا 1780، دوره میانی که از سالهای 1780 تا 1790، و دوره متاخر که از اوایل قرن نوزدهم آغز می شود و در اواسط آن به پایان می رسد تقسیم کرد. از هنرمندان مشهور روسی در این عصر می توان به دمیتری لویتسکی، فئودور روکودوف، واسیلی تروپینین، اورست کیپرنسکی و ولادمیر بروویکفسکی اشاره کرد.
جنبش کلاسیسیسم به عنوان یک جنبش آکادمیک و نخبه گرا آغاز شد و به تدریج به تمام جنبه های زندگی از جمله هنرهای تجسمی، ادبیات و معماری نفوذ کرد. با این حال از قرن هجدهم میلادی به بعد با ظهور تکنولوژی های جدید تا حدی به حاشیه رفت. در قرن نوزدهم و بیستم این مکتب هنری تا حدی ضعیف شد و قدرت سابق خود را در عرصه هنری از دست داد. همینطور با ظهور جنبش های آوانگارد در میان محافل هنری به این مکتب توجه کمتری شد. اما ریشه های این جنبش قدیمی و بزرگ همیشه در میان اهالی هنر باقی مانده است و بسیاری از هنرمندان صاحب نام مکاتب هنری مدرن از آثار هنرمندان این جنبش استفاده کرده و الهام می گیرند. هنر کلاسیک امروزه به مثابه یک هنر آکادمیک قلمداد می شود. این هنر بیشتر به عنوان یک ابزار آموزشی به کار می آید و در مدارس هنری و دانشگاههای هنر مورد استفاده قرار می گیرد. باید این نکته را یادآوری نمود که هرگز نمی توان برای این مکتب هنری نقطه پایانی قائل شد. زیرا امروزه نیز بسیاری از هنرمندان با الهام از آموزه های کلاسیسیسم دست به خلق آثاری ستودنی و زیبا می زنند. هنرمندانی مانند روبرتو فری و یا هنرمند مشهور نروژِی اود نردروم از این دسته می باشند. درست است که این هنرمندان به شکل مستقیم دست به خلق آثار کلاسیک نمی زنند، اما سویه ها و دستمایه های این مکتب هنری به وضوح و کامل در نقاشی های آنها قابل ملاحظه می باشد. توجه داشته باشید که گذراندن دوره آکادمیک مستلزم کسب تجربه در مکتب کلاسیک می باشد، به بیان دیگر فراگیری نقاشی آکادمیک بدون آموزه های کلاسیسیسم تقریبا کاری غیر ممکن می نماید.
دیدار - دریچه ای به کلاسهای اخیر
نگاه مختصری به آنچه که اخیرا در کلاسهای حضوری گذشته است.
فیلمهای کوتاه از کارهای در حال انجامی که در آموزشگاه نقاشی ایکاروس و توسط هنرجویان سیاوش مهویس صورت گرفته است.
نقاشی های ما با شما سخن میگویند
اثری از هنرمند آموزشگاه مرتضی طاهری
اثری از هنرمند آموزشگاه فاطمه جانمحمد زاده
اثری از هنرمند آموزشگاه صبا عزیز زاده
کلاسهای ایکاروس
دیـــدگـــاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
بخشهای مورد نیاز علامتگذاری شدهاند *